تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
دل نوشته های ابوالفضل





عید نوروز گذشته مه خاطرخوات بودم

تا چش افتاد تو چشمت از راه بی راه بودم

هر روز می شینُم سر رات یه گل یاس تو دستم

حرف اُمنهه بگفته با اون نگاهت مستُم

حالا بی قرارم تو اِتکه

چشم انتظارم تو اِتکه

نفرین به قلبت بَشت یار

از راه بی راهُم تو اِتکه



ابوالفضل ۹۶-۱۰-۲۲ ۰ ۱ ۴۹۳

ابوالفضل ۹۶-۱۰-۲۲ ۰ ۱ ۴۹۳




تو نباشی گل من با شب یلدا چه کنم ؟!


ابوالفضل ۹۶-۱۰-۰۱ ۰ ۱ ۴۳۷

ابوالفضل ۹۶-۱۰-۰۱ ۰ ۱ ۴۳۷



تو چه دانی که پس هر نگه ساده من

چه جنونی چه نیازی چه غمی است...


ابوالفضل ۹۶-۹-۲۴ ۰ ۱ ۴۰۸

ابوالفضل ۹۶-۹-۲۴ ۰ ۱ ۴۰۸






ابوالفضل ۹۶-۹-۱۸ ۰ ۱ ۳۸۱

ابوالفضل ۹۶-۹-۱۸ ۰ ۱ ۳۸۱



ابوالفضل ۹۶-۹-۱۱ ۰ ۱ ۳۴۹

ابوالفضل ۹۶-۹-۱۱ ۰ ۱ ۳۴۹





از بار گنه شد تن مسکینم پست

یا رب چه شود اگر مرا گیری دست

گر در عملم آنچه ترا شاید نیست

اندر کرمت آنچه مرا باید هست



ابوالفضل ۹۶-۸-۲۹ ۰ ۱ ۳۴۸

ابوالفضل ۹۶-۸-۲۹ ۰ ۱ ۳۴۸





ابوالفضل ۹۶-۸-۲۷ ۰ ۱ ۳۸۹

ابوالفضل ۹۶-۸-۲۷ ۰ ۱ ۳۸۹


بدون تو چیا کشیدم من خوشی ولی خوشی ندیدم من
تو اول مسـیر خو شبختی ته دنیا رسـید م من
بدون من سـرت چقدر گرمه کی حال این روزا مو می فهمه
قبول دارم گنا ه نکردی تو کاردنیا ی بی رحمه
نمیشـه مگه میگذره آدم ازاونیکه زندگیشـه
مگه ریشـه از زردی سـاقه هاش خسـته میشـه



ابوالفضل ۹۶-۱-۱۶ ۲ ۱ ۳۸۰

ابوالفضل ۹۶-۱-۱۶ ۲ ۱ ۳۸۰



منو جون پناه خودت کن برو              بزار پای این آرزوم وایستم

به هرکی بهم گفت ازت رد شده      قسم میخورم من خودم خواستم

منو جون پناه خودت کن برو        من از زخم هایی که خوردم پرم

تو باید از این پله بالا بری                 توبالا نری من زمین میخورم

درست لحظه ای که تو باید بری           اسیر یه احساس مبهم شدیم

ببین بعد یک عمر پرپر زدن               چه جای بدی عاشق هم شدیم

برای تو مردن شده آرزوم                یه حقی که من دارم از زندگیم

نگاه کن تو این برزخ لعنتی              چه مرگی طلب کارم از زندگی

به هرجا رسیدم به عشق تو بود                کنار تو هرچی بگی داشتم

ببین پای تاوان عشقم به تو                    عجب حسرتی تو دلم کاشتم

اگه فکر احساسمونی برو                         اگه عاشق هردومونی برو

تو این نقطه از زندگی مرگ هم                   نمیتونه از من بگیره تورو



ابوالفضل ۹۵-۱۲-۱۲ ۱ ۱ ۴۲۷

ابوالفضل ۹۵-۱۲-۱۲ ۱ ۱ ۴۲۷



خدا ما رو برای هم نمیخواست     فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم

بـدونیم نیمه‌ی ما مـال مـا نیست      فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لـحظه هــای این تب تلخ       خــــدا از حســـرت ما با خـبر بود

خودش ما رو برای هم نمیخواست   خـودت دیـدی دعــامون بی‌اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی‌ هم       مـی‌بینم میـری و مـی‌بینی میــرم

تو وقتی هستی اما دوری از من      نـه میـشـه زنـده باشـم نـه بـمیـرم

نمیـگم دلـخور از تـقـدیـرم امـا       تو میـدونی چقدر دلگیره این عشق

فقط چون دیر بایـد می‌ رسیدیم       داره رودست ما می‌میره این عشق



ابوالفضل ۹۵-۱۲-۰۱ ۱ ۱ ۴۱۷

ابوالفضل ۹۵-۱۲-۰۱ ۱ ۱ ۴۱۷


۱ ۲ ۳